azadlig radiosu




GunAzTv nin haberlerin burdan elde edinin.

Tel:0017732447102,0017733880100,0017735090820,0017735090870,0017735090840,0017734784133

30 Temmuz 2008 Çarşamba

براي کساني که "ملت" آذربايجان را انکار مي کنند، لاچين گونشلی

چهارشنبه , 9 مرداد 1387 جستجو خبرها مقالات بخش ویژه خانه
خبر
مقاله وبیانیه
بخش ویژه

جنبش دانشجوئی آذربایجان

حق تعیین سرنوشت ملی

سیاست و آذربایجان جنوبی

زبان مادری

فدرالیسم

حکومت ملی آذربایجان

مصاحبه

شعر و ادبیات

تاریخ

سایر موضوعات متنوع




براي کساني که "ملت" آذربايجان را انکار مي کنند، لاچين گونشلی
نویسنده مقاله:
خلاصه مقالهبا مطرح شدن ديگر باره لزوم سمبل براي حرکت ملي آذربايجان مباحث چندي هم به ميان آمده است. يکي از اينها انکار اطلاق واژه "ملت" براي آذربايجان جنوبي است. اگرچه در طول سالهاي گذشته بسياري از روشنفکران و نويسندگان به اين موضوع پرداخته و با قبول "مفهوم ملت آذربايجان جنوبي" هيچ مانعي هم براي کاربرد آن نمي دانند، ولي به دليل طرح دوباره موضوع پرداختن مختصر به آن ضروري به نظر مي رسد. از اين نگاه جالب است که انکار کنندگان "ملت" آذربايجان جنوبي لزوم سمبل براي آن را نيز انکار و نفي مي کنند!! متن مقالهبراي کساني که "ملت" آذربايجان را انکار مي کنند، لاچين گونشلی





با مطرح شدن ديگر باره لزوم سمبل براي حرکت ملي آذربايجان مباحث چندي هم به ميان آمده است. يکي از اينها انکار اطلاق واژه "ملت" براي آذربايجان جنوبي است. اگرچه در طول سالهاي گذشته بسياري از روشنفکران و نويسندگان به اين موضوع پرداخته و با قبول "مفهوم ملت آذربايجان جنوبي" هيچ مانعي هم براي کاربرد آن نمي دانند، ولي به دليل طرح دوباره موضوع پرداختن مختصر به آن ضروري به نظر مي رسد. از اين نگاه جالب است که انکار کنندگان "ملت" آذربايجان جنوبي لزوم سمبل براي آن را نيز انکار و نفي مي کنند!!



مقدمه :

مفهوم ملت که از واژه لاتيني«Nasci» به معني متولد شدن گرفته شده است،در طول تاريخ دستخوش تغييرات بسياري شده است. البته آنچه که ما به بررسي آن خواهيم پرداخت، مفهوم ملت در قرن 18 و بعد از آن خواهد بود. تغييراتي که در اين مفهوم پديده آمده است در تعاريف مختلف منعکس شده است. به عنوان مثال فردريش ليست در قرن 19 رنگو بويي اقتصادي به تعريف ملت داده است. جان استوارت ميل(18731806) مفهوم ملت را بر اساس تعلقات ملي مشترک از زبان و دين گرفته تا نژاد و تبار و خاطرات مشترک مي داند. فردريش ماينکه کاشف مفهوم «ملت فرهنگي» ، ملت هاي فرهنگي را در مقابل ملت - دولت قرار مي دهد و غيره... چنان که ملاحظه مي شود هر کدام از نظريه پردازان بر اساس شرايط حاکم سياسي – اجتماعي تعريفي ارائه مي دهند که اين کثرت تعاريف با انعطاف انسان و جامعه انساني مطابقت دارد.



تعريف ملت:

مي توان ملت را برحسب دولت- ملت يا بر اساس زبان و فرهنگ تعريف کرد. در ابتدا به بررسي ملت بر اساس زبان و فرهنگ مي پردازيم که ملت هاي بدون دولت را نيز در بر ميگيرد. هنگامي که يک اجتماع انساني متوجه وجود تضاد ها و تمايزات خود با ديگران مي شود، گام به گام به سوي خودآگاهي پيش ميرود که اين خودآگاهي باعث ايجاد هويتي متمايز در وجود اشخاص مي گردد. خواه ناخواه درک اين تمايز و تقابل باعث شکل گيري «هويت ملي» مي گردد. آنچه که اين خودآگاهي را پديد مي آورد برخاسته از عوامل متعددي است که در ميان ملت هاي گوناگون مي تواند متفاوت باشد؛ مانند سرزمين، زبان، خاطره تاريخي و... که هر ملتي با تکيه بر يک يا چند عامل و برجسته کردن آن مي تواند به خودآگاهي کامل برسد. معمولاً اين هويت ملي از سوي دولت حاکم تمرکزگرا براحتي به رسميت شناخته نمي شود و اين سيستم مطلق گرا از "ملت" ناميدن آنها دوري ميکند. بدينوسيله ملتي که نتوانسته است ملت بودن را در سطحي والا تجربه کند براي رسيدن به هدف نهايي که ايجاد دولت ميباشد، اقدام به جنبش يا حرکت سياسي - اجتماعي ميکند. تصور ملت به معناي زبان و فرهنگ، بدون داشتن دولت در اواخر قرن هيجدهم و به وسيله آثار برخي از متفکران و نويسندگان آلماني همچون هردر، نواليس، اشلاير ماخر و فيشته به عنوان يکي از ارکان ايدئولوژي ناسيوناليسم صورت بيان يافت. به اعتقاد ناسيوناليست هاي آلماني جهان به طور طبيعي به گروههاي فرهنگي تقسيم شده است. اريک هابز بام اذعان ميکند که از اواخر قرن نوزده "ملت" را به نحو فزاينده اي بر حسب قوميت و زبان تعريف کرده اند. اگر مفهوم قوميت سياسي شود، ديگر قرابت ويژه اي با سياست هايي که بر چسب قومي دارند نخواهد داشت. به ديگر سخن هر گاه خودآگاهي در ميان يک جمع انساني به وجود آيد، اين اجتماع در پروسه "ملت شدن" قرار مي گيرد و ديگر نمي توان آن را اقليت، قوميت و يا خرده فرهنگ ناميد که سعي در نازل نشان دادن يک ملت دارد. بلکه اين جمع انساني با سياسي نمودن جنبش ملي خود و وقوف يافتن به تمايز فرهنگي و تاريخي خود در جرياني قرار مي گيرد که آنرا جز يک جريان ملي نمي توان ناميد.

در تعريف ملت بر اساس دولت - ملت مي توان گفت، بر اساس نظريه "سييه" ايدئولوگ انقلابي فرانسه در سال 1789 ملت، اتحاديه اي از افراد انساني است که يک قانون بر آن حکومت مي کند و يک مجمع قانون گذار نماينده ايشان مي باشد. متفکران و نويسندگاني چون ديدرو و کندروسه نيز بر اين باور بودند که بايد فرض کرد اين افراد با تأسيس نظام سياسي موافقند. ارنست رنان نيز آراء فيشته و هردر را مورد ترديد قرار مي دهد و عوامل اصلي تشکيل دهنده يک ملت را تاريخ مشترک و خواست و اراده براي همزيستي مي داند. در واقع مي توان گفت تعريف فرانسوي ملت که توسط ديدرو ودالامبر و ... ارائه شده است ملت را مجموعه افراد يک جامعه مي دانند که در سرزمين معيني زندگي مي کنند و شهروندان آزادي هستند که از نظام سياسي واحدي تبعيت مي کنند. ارنست رنان نيز به تکميل اين نظريه مي پردازد که قبلاً ذکر شد. البته شايان ذکر است که ارنست رنان در مبحث تاريخ مشترک راز دوام ملت ها را فراموشي بخشي از تاريخ آنان نيز مي شمارد. چنان که پيشرفت مطالعات تاريخي را غالباً براي يک ملت خطرناک متصور ميشود!! بر اين اساس ملت آذربايجان نيز با فراموش نمودن گذشته خود – گذشته دور و حتي نزديک!- به عنوان نمونه دوره مشروطيت و شکل گيري فرقه دموکرات آذربايجان در سال 1324 به اجبار و به واسطه تحريفات تاريخي اعمال شده موقعيت خود را در چارچوب دولت ايران تحمل مي نمايد. البته شايان ذکر است که اين فراموشي فقط دليل ضعف حافظه تاريخي ملت آذربايجان نبوده بلکه دليل آن به عدم دسترسي به منابع موثق مطالعه و عدم صداقت منابع تاريخي باز مي گردد. چنانکه در سال هاي اخير ملت آذربايجان ثابت کرده است که خودآگاهي لازم را به دست آورده و درصدد بازسازي هويت در هم شکسته خود است.

آنتوني اسميت نيز در نوشته هاي مختلف خود به دو نوع ناسيوناليسم اشاره مي کند. نظريه ابزارگرايانه که ملت را پديده اي انعطاف پذير و ابزاري براي نيل به مقاصد نخبگان سياسي مي داند و نظريه ديرينگي که ملت را پديده اي تاريخي تلقي ميکند. وي هيچکدام از اين دو ديدگاه را مناسب و پذيرفتني نمي شمارد. چرا که تأييد مطلق هر يک از اين دو نظريه سوالات بسياري را بي پاسخ مي گذارد. بنابراين اذعان مي کند که:

1- ملت ها اغلب پديده هايي مدرن اند و بنابراين ناسيوناليسم به مثابه ايدئولوژي و جنبشي براي تشکيل ملت است.

2- اقوام در تمامي زمان ها وجود داشته اند و بسياري از آن ها ماندگارند.

3- بسياري از ملت ها بر بنياد اقوام موجود شکل گرفته اند و الگوي قومي بر ملت امروزي شديداً تأثير گذار است.

4- ملت هايي که فاقد بنيان قومي فراگير باشند در قوام بخشيدن به خودآگاهي ملي و يکپارچگي ملي مشکلات بزرگي خواهند داشت.

بنا بر نظريه اويکن لهبرگ(1903-1976) آنچه که يک جمع انساني را به ملت تبديل مي کند زبان، تبار، خصلت فرهنگ يا داشتن قدرت دولتي نيست بلکه سيستمي از برداشتها، ارزشها، تصوير معيني از دنيا و جامعه و تعلق مشترک اعضاي آن جامعه است.

بر اساس اين تعاريف مي توان اجتماع مردمي آذربايجان جنوبي را "ملت" دانست.

ملت از استمرار طبيعي يک قوم کهن ظاهر مي شود؛ اگرچه فاقد بسياري از صفات و مختصات يک ملت است. صفاتي از قبيل سرزمين محدود و مشخص و به رسميت شناخته شده.

مرزهايي که بين آذربايجان شمالي و جنوبي وجود دارد، اگرچه مرزهايي تحميلي است ولي وجود آنها غير قابل انکار است. وقتي فراتر از چارچوب مرزهاي تعييني مي نگريم آلام و آرزوها، تاريخ، فرهنگ و زباني را مي بينيم که در دو سوي مرز باعث ايجاد همدردي و همدلي مي شوند. ملت آذربايجان جنوبي که هنوز نتوانسته است پروسه ملت سازي و ملت بودن خود را کامل نمايد، اگر چه از سويي همبستگي خود را با ساکنان آن سوي آراز ميبيند اما نمي تواند خود را جزيي از ملتي بداند که براي خود سرزميني مشخص داشته و به رسميت شناخته شده دارند. چرا که يک فرد از آذربايجان جنوبي بر اساس قوانين به رسميت شناخته شده شهروند جمهوري آذربايجان محسوب نمي گردد و به رسميت شناخته نمي شود. موارد ذکر شده واقعيات انکار نشدني است و بدون انکار آنها و لحاظ کردن اين مناسبات هيچ فعاليت سياي و اجتماعي امکان پذير نيست.

ملت در حقوق بين المللي به ساکنان يک قلمرو سياسي اطلاق ميشود که افراد آن از طريق تابعيت به دولت آن اعضاي متساوي الحقوق آن جامعه محسوب ميشود. هويت ملي در رابطه با شهروندي يک دولت و نه با عامل فرهنگي و تاريخي و زباني تعريف ميشود. البته منظور ما از اين مبحث اشاره آشکار به قوانين بين المللي در خصوص محدوديت هاي يک دولت مي باشد. اگر يک ملت بدون دولت در انحصار دولتي تمرکزگرا باشد که فقط ملت خود را به رسميت مي شناسد، شهروند و تابع آن دولت محسوب مي شود. اما نبايد فراموش کرد که اگر اين ملت خودآگاهي لازم را به دست آورده و و به حقوق خود پي برده باشد در اين صورت مي داند که وي در اين جامعه شهروندي از نوع درجه 2و3 محسوب مي شود. با شروع و رشد اين آگاهي، آغازگران يک جنبش ملي در جامعه اي تمرکزگرا و مطلق بين يک ملت بدون دولت محسوب ميشوند.

ناسيوناليسم در مقابل چه چيزي به وجود مي آيد؟

ريچارد کاتم در تعريف ناسيوناليسم مي نويسد: «ناسيوناليسم يعني اعتقاد گروه بزرگي از مردم به اين که يک جامعه سياسي و يک ملت اند و شايستگي تشکيل دولتي مستقل را دارند و مايلند وفاداري به جامعه را در اولويت قرار داده بر سر اين وفاداري تا به آخر بايستند.» بارينر آمين نيز ناسيوناليسم را از سه زاويه متفاوت مي نگرد: 1- ناسيوناليسم به مثابه بنيان ايدئولوژيک ملل تاريخي مدرن

2- ناسيوناليسم ضد امپرياليستي در شکل جنبش هاي رهايي بخش در کشور هاي جهان سوم

3- ناسيوناليسم به عنوان عنصر مقاومت و اعتراض يا عصيان در برابر روند کنوني جهاني سازي. جنبش هاي آزادي بخش ملي خود را جنبش هاي ملي مي نامند؛ اما واژه ملي(ملي گرايي) بايد در اينجا در مفهوم سياسي آن نگريسته شود. چنانکه مونسرات گيبرنا پژوهشگر مرکز پژوهش هاي روابط قومي دانشگاه وارويک نيز بر متمايز بودن ناسيوناليسم ملت هاي فاقد دولت در مقايسه با ناسيوناليسم دولت - ملت ها تأکيد مي کند چرا که ملت هاي فاقد دولت در حال مبارزه براي احقاق حقوق از دست رفته يک ملت مي باشند تا بتوانند به هدف نهايي خوديعني ايجاد دولت برسند.

ناسيوناليسم در عصر جديد درمقابل همگون سازي ظهور مي کند و در جهت دفاع از هويت بر مي آيد. چرا که در عصر حاضر پس از مطرح شدن مفهوم جهاني شدن به اعتقاد بسياري از محققان و صاحبان آراء عصر رستاخيز ناسيوناليسم است.

ملت آذربايجان جنوبي و ناسيوناليسم:

بر اساس تعاريف ذکر شده مي توان ملت آذربايجان جنوبي را ملتي بدون دولت ناميد. چرا که اجتماع انساني آذربايجان جنوبي با درک موقعيت خود و درک تضادها و تمايزات به نوعي خودآگاهي رسيده است که روز به روز شاهد رشد و بالندگي هر چه بيشتر آن هستيم. توجه به عامل زبان که حتي به اعتقاد بسياري از انديشمندان، در نحوه انديشيدن تأثير دارد، خاطرات و مطالعات تاريخي که به اعتقاد ارنست رنان براي دولت-ملت هاي تمرگزگرا مي تواند خطرناک باشد، سرزميني که به زور سرنيزه به دو قسمت تقسيم شده است، احساس تعلق، درد مشترک ، ميل به اتحاد و... که همگي در تکوين هويت انسان آذربايجاني سهم عمده اي را دارند تا بتواند با دروني کردن «حس ملي» به دنبال هويت خود در مقابل سياست هاي تمرکزگرايانه عصيان کند.

ملتي که استقلال نداشته باشد، آرزو دارد که در سرزمين خويش داراي قدرت و اعتبار باشد. ملت آذربايجان جنوبي نيز چنين آرزويي را دارد و آذربايجان شمالي را نيز سرزمين خود مي داند و آرزو دارد که روزي اين دو بخش جدا افتاده روزي يک سرزمين به هم پيوسته باشد. حاکميت تمرکزگرا، تنها ناسيوناليسمي را مدني مي داند که خود در جامعه آن را ديکته مي کند و ملت هاي ديگر را در حد يک اقليت و قوميت تعريف مي نمايد و هرگونه حرکت هويت طلبانه و جنبش ملي را ناديده مي گيرد.

ناسيوناليسم آذر بايجان در حال رشد و بالندگي است؛اگر چه ملت آذربايجان جنوبي هنوز نتوانسته است همانند ملت آذربايجان شمالي پروسه ملت بودن را به طور کامل طي کند و چنين مرحله اي را درک کند اما در تلاش براي رسيدن آن مي باشد. نبايد از نظر دور داشت که آذربايجان جنوبي و شمالي از ديدگاه بسياري از فعالان عرصه ملي واحد مي باشند اما از نظر حقوق به رسميت شناخته شده بين المللي، جمهوري آذربايجان کشوري است محصور در يک جغرافياي مشخص با حد و مرزي معين. بنابراين نمي توانيم از نظر حقوقي خود را جزو کشوري بدانيم که اگر چه با مردمان آن داراي مشترکات بسياري هستيم اما چون شهروند آن کشور محسوب نمي شويم بنابراين ملت آن کشور نيز به شمار نمي آييم. اطلاق آذربايجان جنوبي به اين سوي آراز از اين واقعيت انکار نشدني ناشي مي شود.

حال جاي تعجب دارد که برخي از فعالان آذربايجاني که عمدتاً نيز در خارج از کشور به سر مي برند، چگونه از تعاريف مدرن ملت، ناسيوناليسم و حد و مرز و محدوديت ها غافلند؟! چگونه بدون علم داشتن به اين مباحث کليدي و اساسي تنها با ديدگاهي احساسي مدعي دفاع از حقوق ملت آذربايجان در مجامع بين المللي هستند؟!

ملتي که در حال تکامل و انسجام بوده و در حال مبارزه به سر مي برد، چگونه مي تواند براي حضور و اثبات هويت ملت خود بدون توجه به محدوديتهاي موجود بين المللي مبارزه کند؟ چگونه مي تواند بدون توجه به اصول شناخته و پذيرفته شده بين المللي خود را از نظر قانوني و حقوقي جزء جمهوري آذربايجان بداند؟ ملتي که در حال مبارزه به سر مي برد، براي از بين بردن پراکندگي در ميان خود و ايجاد انسجام در راستاي رسيدن به ناسيوناليسمي بي نقص بدون شبهه نياز به عاملي اتحادبخش و سمبل دارد. اين عامل اتحاد بخش علاوه بر ايجاد اتحاد مي تواند معرف آن در مجامع بين المللي نيز باشد.

http://www.oyrenci.com/Articles.aspx?articleId=835

شنبه 29/4/1387

Hiç yorum yok: