در پاسخ روز نامه ی اطلاعات

تقدیم به روح سرسلسله ی سگ صفتان، حکیم ابولقاسم فردوسی



اخیراًروزنامه ی دولتی اطلاعات، در شماره ی ۲۴۱۹۲ خود عباراتی را به نقل از فردوسی آورده است، که مستحق تقدیر وتشکری ازاین نوع است. مقدمتاً می خواهم لعنت روز عاشورا را نثارکنم برروح اجداد فردوسی و باستان گرایانی که هنوز از تناول ترشحات مقعد این حکیم بزرگ طوس سیر نشده انده و باجویدن آن ترشحات بویی را متصاعد می کنند که اعصاب وروانم را در هم می ریزد. بوی تعفنی که از دهان فردوسی پرستان و فردوسی جویان متصاعد است، به شکل غیرقابل وصفی، دماغم را تحریک میکند، به طوری که اعصابم مخشوش ومطلب به صورتی در می آید که خواندید! امّا جا دارد، پس از این هدیه ی که نثار روح فردوسی واجداد باستان پرستان نمودم، سعی کنم به خاطر احترام وامتنانی که به مخاطبانم دارم به قول دوستی براعصابم مثلث شوم! تا مبادا باعث رنجیده خاطر شدن عزیزان شوم.ازطرفی، شاید این بی حوصلگی موجب برون رفت از اصل موضوعی شود که درپی خواهم آورد. تلاشهای شبانه روزی محققین واندیشمندان سرزمین پر بلای شرق میانه(خاورمیانه) ما را به نتیجه ای قطعی ومطمئنی می رساند که شخصیت هایی، چون سلمان فارسی، فردوسی، سعدی، حافظ، سلاطین، امرا وحکمای منصوب به این دوران، همه جعل وکذب محض و شخصیتها وسلسله های مورد ادعای این اعصار همگی ساختگی ووجود عینی و واقعی نداشته اند. شاید فهم و هضم موضوع ، برای کسانی که اولین بار است با چنین نظریاتی رو به رو میشوند کمی دشوار باشد. امّا کافی است که قبول کنیم، بشربرای ادامه ی زندگی، ابتدا چهار دیواری مسقفی ساخته است که، خود را از عوامل جوی، چون سوزو سرما، بادو باران و.... حفظ کند. در پی آن برای ادامه ی حیات و زندگی جمعی، اللخصوص متمدنانه، اقدام به ساخت آب انبار، حمام، بازار، مسجد، مصلی، معبد، کلیسا، کنیسه، پل، کاروان سرا و... نموده است. اگرچنانچه سکه های ضرب شده ویا کتابی چاپ شده است اصولاً باید همگی در بین چهار دیواری مسقفی صورت گرفته باشد. با این حال امروز، به بناهایی که لازمه ی زندگی جمعی ومتمدنانه بشرهستند، بناهای عام الامنفعه گفته میشود. آثار وبقایای بناهای هر عصر مأید مدیریت وتوان سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و...آن عصرمی باشد. با این وجود چه وا ویلایی به پا می شود، اگر بپرسیم راستی این سلمان فارسی، فردوسی، سعدی ، حافظ و....شما حمام نمی رفت؟! مسجد نمی رفت؟! و... چونان خری که در گل مانده باشد، می مانند که چه بگویند!من در پاسخ این پرسش از باستان گرایان، در سیمایشان چیزی جزء چشمان دریده وغضب آلود و دهن های تا بناگوش باز شده، چیزی ندیده ام! یا باید قبول کنند که آریاها با توجه به متن کتیبه ی بیستون شرور و وحشی بوده اند، سراز ساخت وساز ومعماری در نمی آوردند! یا اینکه قبول کنند، نبود حتی پاره آجری بازمانده از معماری وعلایم حیات هم عصر سلمان، فردوسی، سعدی، حافظ و... موید خالی ازسکنه بودن این سرزمین تا 600 سال پیش بوده است با ورود تدریجی، آرام وسازنده ی تورکها از آسیای میانه وقفقاز، اعراب متمدن از حجازوشام، این نجد، خالی از سکنه جان وحیات دوباره یافته است. همه ی سلسله های ساسان، سامان، غزنویان، سلجوقیان، مغول،حمله وحکومت اعراب برایران و...تا تشکیل سلسله ی به اصطلاح صفویه کذب محض و سلسله های مذکور وهمه ی شخصیتهای سیاسی وفرهنگی این اعصار درزمره ی جعلیات یهودی ساخته قرار دارد. بدون استثنا، محصول تلاش خاخام های یهود وکارگاهای جعل اسناد کلیسا وکنیسه است! پیروان و مبلغین این گونه اوهام، دانسته یا نادانسته نان خور ومزدور کنیسه اند. با رو شدن موضوع پوریم ونسل کشی مردم ممتاز شرق میانه به دست اقوام پرسه (هخامنشیان یهود) وخالی از سنکه شدن ایران به مدت 1200 تا1500 سال، به دست وپا افتاده وهرروز به کرسی های زبان پارسی وفردوسی شناسی و...در دانشگاها اضافه میکنند!!! تا بلکه بتوانند، جنایت و وحشی گری ویرانگری های پرسه را چون همیشه، به دوش ملّت متمدن عرب، تورک ومغول بیندازند! پیشتر در جایی عرض کرده ام این تلاشها به دست و پا زدن های حیوان بعد از ذبه میماند، تند و پر شتاب است، امّا به جایی نمیرسد. اسباط یهود و نصارا در این خاک نفس های آخررا می کشند، پرتو نور حقیقت همه ی پرده های تاریکی جعل ودروغ رابه کنار زده است.طلوعی بزرگ وعالم ارای در راه، فرا رسیدن صبح صادق را مژده می دهد.